جرس: وزير كشور دولت اصلاحات معتقد است علاوه بر تحقق شروط محمد خاتمي، براي حضور در انتخابات بايد فضاي امنيتي به فضاي سياسي تبديل شود تا شايد بلکه بتوان رقابتي آزاد و سالم در انتخابات داشت.اما اساسا جريان اصولگرا به هيچ نحو علاقهمند به حضور اصلاحطلبان در رقابتهاي انتخاباتي نيست و اين از عملكرد آنها مشخص است.
عبدالواحد موسوی لاری، در گفتگو با روزنامه «اعتماد»، همچنين تاکید دارد که "برخي شخصيتهاي اصولگرا از اين جريان بريدهاند و افكاري نزديك به اصلاحطلبي دارند اما در عين حال نميتوانند با عنوان و تابلوي اصلاحطلب وارد انتخابات شوند، چرا كه اصلاحات با نمادها و افراد و شخصيتهاي خود در بين مردم شناخته ميشود و بدلسازي موفق نخواهد شد."
این عضو مجمع روحانیون، در خصوص این ادعای برخی رسانه های اصولگرا مبنی بر "سازوكار 7+1 براي فعاليتهاي انتخاباتي اصلاحطلبان" و اینکه "ااز برخي افراد به عنوان كانديداي اين طيف سخن ميگويند"، تاکید کرد: "نكات شرطگونهيي كه محمد خاتمي مطرح كرد، مجموعه واقعيتهايي است كه نميشود از كنارش گذشت. طبق قانون اساسي انتخابات آزاد است و بنا به اظهارات مسئولين محترم، انتخابات آزاد و مستقل خواست مردم است. آنچه آقاي خاتمي مطرح كرد اين بود كه مگر از انتخابات آزاد و رقابتي سخن نميگوييد؟ اگر منظورتان رقابت بين خودتان است كه به مردم اعلام كنيد ميخواهيم اكثريت جامعه را كنار بگذاريم و به همين اقليت اكتفا ميكنيم و با خودمان رقابت ميكنيم. اگر منظور از رقابت در فضاي باز سياسي اين است كه همه ملت و همه آنهايي كه وفادار به اين نظام هستند و زير چتر قانون حركت ميكنند بتوانند در رقابت انتخابات شركت كنند، بايد راه را باز كرد. نميشود كه احزاب سياسي را تعطيل كرد و بگوييم خواهان ايجاد رقابت هستيم. نميتوان چهرههاي سياسي را محدود كرد و سپس از رقابت همه گروهها و احزاب سخن بگوييم. در انتخابات دو مرجع قانوني وجود دارد؛ يكي مرجع اجرايي انتخابات كه شامل وزارت كشور و استانداريها و فرمانداريها و ساير نهادهاي اجرايي است و يك مرجع ديگر هم مرجع نظارتي مانند شوراي نگهبان و هياتهاي نظارتي مركزي و استانها و شهرستانها هستند كه بر روند انتخابات نظارت ميكنند. طبق قانون اساسي در انتخابات اين افراد مسوول بايد بيطرف باشند يعني به نتيجه انتخابات كاري نداشته باشند، بر شيوه و روند برگزاري انتخابات نظارت كنند. اما در دوره كنوني همين امر هم مخدوش شده است. براي نمونه محمد يزدي عضو فقهاي شوراي نگهبان و عضو هيات مركزي نظارت بر انتخابات است و از سوي ديگر عضو هيات داوري جريان اصولگرايي هم هست، يعني به عنوان يك عنصر فعال جناحي هم كار ميكند. ميشود كسي كه اينگونه در حوزه جناحي فعاليت ميكند، در شوراي نگهبان و هيات مركزي نظارت هم حضور داشته و بيطرف باشد؟ ميگويند ايشان دو شأن دارد، شأن و گرايشات شخصي كه در گروههاي 7+8 مذاكره ميكند و شأن ديگري دارد كه در شوراي نگهبان به عنوان فرد بيطرف فعاليت ميكند. من بارها گفتهام اين حرف در ذهن خوب است اما در عمل اينگونه نيست. آب و آتش دو عنصري هستند كه ميتوانيم در ذهن هردوي اينها را جا بدهيم و تركيبي از آنها داشته باشيم اما وقتي بخواهيم در واقعيت خارجي به آن اشاره كنيم، اگر آتش قوي باشد، آب و رطوبت را خشك ميكند اگر هم آتش ضعيف باشد، آب آن را خاموش ميكند. در خارج از ذهن امكان ندارد كه يك شيء هم آتش باشد و هم آب. در ذهن ممكن است كه فردي عضو جامعه مدرسين و هيات داوري اصولگرايان باشد از سوي ديگر به عنوان ناظر بر انتخابات عنصر بيطرف باشد اما در خارج و در واقعيت چنين مسالهيي امكانپذير نيست. بنابراين ناظر شوراي نگهبان آن هم عنصر كليدي آن، يك پاي دعوا است و نميتواند اطمينان طرف مقابل را جلب كند ."
موسوی لاری پیرامون "برنامه آتی اصلاحطلبان" گفت: "در چنين فضايي اصلاحطلبان ميگويند اگر قصد رقابت داريد شرط رقابت اين است كه اولا مجريان و ناظران بيطرف باشند و ثانيا بايد فضاي امنيتي به فضاي سياسي و رقابتي تبديل شود. اين خواسته و حرف عجيب و دور از ذهني نيست، ما ميگوييم احزاب و مطبوعات را آزاد كنيد، حبسها و حصرها برداشته شود تا همه بتوانند رقابت كنند."
وزیر کشور دولت اصلاحات تاکید کرد: "حرفهايي كه محمد خاتمي مطرح كرده اصلا شرط نيست،وی تفسير خود را از انتخابات سالم، آزاد و رقابتي اعلام كرده و گفته است برداشت من از انتخابات آزاد و رقابتي اين است. بهنظر من وقتي خاتمي ميبيند اين حداقلها مورد بيتوجهي قرار ميگيرد، تمايلي به حضور در انتخابات نخواهد داشت، البته من معتقدم جريان اصولگرايي به هيچ نحو علاقهمند به حضور اصلاحطلبان در رقابتهاي انتخاباتي نيست. اينكه افرادي مثل آقاي باهنر يا علي مطهري گاهي اوقات سخناني ميگويند، ملاك نيست. آقاي مطهري فرد منحصر به فردي و يك شخص است و نماينده جناح اصولگرا نيست. شخصي است كه دنبال حقايق است و واقعيات را مطرح ميكند، آن هم با سليقه و ديدگاه خود. يا آقاي باهنر هم عنصر سياسي است و ميگويد چرا ما هزينه عدم حضور اصلاحطلبان را بدهيم؟ برخي ميگويند اصلاحطلبان بيايند اما واقعا با چه شرايط و با كدام امكانات؟ با اين وضعيتي كه حتي نميتوانيم رسانه داشته باشيم، چگونه در انتخابات شركت كنيم؟ چه تضميني وجود دارد كه بياييم و دوباره با مشكلات زياد روبرو نشويم؟ يك حداقلهايي را جريان راست مطرح كند تا اصلاحطلبان بررسي كنند كه بيايند يا نه. با وضع موجود كه بستري فراهم نيست و جريان مقابل هم نه تنها انگيزهيي براي حضور اصلاحطلبان ندارد بلكه خواهان عدم حضور اصلاحطلبان در انتخابات هم هست، فكر نميكنم راه براي حضور ما باز باشد و معتقدم جريان اصيل اصلاحطلبي چون خود را اصلاحطلب نظام جمهوري اسلامي ميداند و زير چتر نظام فعاليت ميكند و برايشان قانون اساسي مهم است، اگر شرايط فراهم باشد در انتخابات شركت ميكند اما وقتي حداقلها فراهم نيست و نميتوان هيچ كاري كرد ."
عبدالواحد موسوی لاری، در مورد انتخابات آتی و ترکیب اصولگرایان و اردوگاه آنان نیز گفت: "بحثهايي كه اين مدت درباره وحدت اصولگرايان و جبهه پايداري و... مطرح ميكنند، برايشان بيشتر نفس طرح اين مسائل مهم است. بايد گفت شما نگران چه هستيد؟ اصلاحطلبان كه براي حضور محدوديت دارند، شما هم به رقابتهاي دروني خود مشغول هستيد و طبيعي است چند نفر به سويي و برخي ديگر به سمت ديگر بروند، چيزي از دست ندادهايد. بهنظر من اصولگرايان دو كار ميكنند، اول اينكه ميخواهند خرج خود را از مشكلات دولت جدا كنند و ديگر اينكه ميخواهند نمايشي از چندسليقهيي نشان دهند و بگويند سلايق و تفكرات مختلف در جامعه وجود و در انتخابات شركت ميكنند... در مورد جريان معترض اصولگرايي بايد بگويم كه اين افراد با جريان اصولگرايي واقعا دچار مشكل شدهاند، بسياري از آنها مدتها است كه با جريان حاكم اصولگرا به نقطه پايان رسيدهاند و از اصولگراها بريدهاند. بنابراين اين افراد اگر هم وارد صحنه شوند از اصولگرايي فاصله گرفتهاند، هرچند عضو اين جناح هستند اما از وضع موجود هم ناراضي هستند و اين شرايط را برنميتابند. اما پروژه اصلاحطلبسازي زماني موفق ميشود كه اين جريان و جنبش تابلويي نداشته باشد. الان تابلو و نمادهاي اصلاحطلبي مشخص است، جنبش اصلاحطلبي در قالب احزاب و گروههاي سياسي يا در چهره شخصيتهاي سياسي اصلاحطلب معرفي ميشود و به راحتي نميتوانند بدلسازي كنند چرا كه اگر اين بدلسازي فاقد اين دو فاكتور باشد، در بين جامعه و مردم جا نميافتد و اقبالي پيدا نميكند. من معتقدم بدلسازيهاي فرمايشي و دستوري سرنوشت و عاقبت خوبي ندارد. مثل آنچه در مورد گروه طبرزدي پيش آمد."
این فعال اصلاح طلب تاکید کرد: "فكر ميكنم روشي كه محمد خاتمي مطرح كرد به گفتمان رايج اصلاحطلبان تبديل شده است. اصطلاحطلبان از انتخابات رويگردان نيستند و هيزم گرمكننده انتخابات هم نخواهند شد."
0 جنبش سبز و نظرات رنگ وا رنگ شما:
ارسال یک نظر