خبرخوان جنبش سبز

Grazr

تلویزیون رسا

Add to Google

۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

با موسوی و کروبی چه خواهند کرد؟

با موسوی و کروبی چه خواهند کرد؟


جرس: محمد نوری زاد با پرداختن به حبس رهبران جنبش سبز نوشته است: حبس خانگی موسوی و کروبی لقمه ی گلوگیری بود که درابتدا طعمی خوش داشت و راه تنفسی برای ما فراهم آورد. اما هرچه بر این حبسِ طنز گذشت، زهرناکیِ این لقمه، کاری تر و کاری تر شد.

در این یادداشت که در وبسایت این نویسنده امروز منتشر شد آمده است:  شما با حبس اینان، محبوبیت آنان را افزایش دادید و چهره خود را مخوف تر ساختید”. با این همه من می گویم اگر بنای برون رفت از این مخمصه را داریم، باید بدانیم خسارتِ آزادیِ حبس شدگان با هرتبعاتی که خواهد داشت، از تداومِ حبس آنان کمتر است. وهمین کم و بیشِ خسارت، می تواند عامل خوبی برای تصمیم گیریِ درستِ ما باشد. آزادی این چهار نفر، می تواند با طعمِ آزادیِ سایرِ زندانیان سیاسی بیامیزد و خسارت ها و خیزش های درکمین را به ورطه ی تعویق اندازد.

وی افزوده است: رنجِ بزرگِ ما نه از آن روی است که نمی توانیم سروته این درماندگیِ ویرانگر را در یک دادگاه به هم آوریم. بل رنج ما به این است که هم موسوی و هم کروبی، از بسیاری از برمسند نشستگان ما پاک تر و شایسته تر ودرستکارتر و خدوم تر و مردمی تر بوده اند. هریک از این دو، برای برون رفت مردم از تنگنای حصاری که ما درچهار اطراف کشورمان بالا برده ایم به میانه ی میدان آمده بودند. خلاصه هم موسوی وهم کروبی، سخنانِ نافذ و بی برو برگشتی برای گفتن دارند که برملا شدن آنها دریک دادگاه بایسته و آشکار، خواب ما را برمی آشوبد.


متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:


برای ما تصمیم گیران وحاکمان، مرده ی موسوی و کروبی به نفع و صلاح است یا زنده ی آنان؟ آزاد کردن آنان نشانه ی اقتدار و نیکبختیِ ماست یا حبس و تنگنای آنان؟ اگرنه این به صلاح است و نه آن، پس باید چه خاکی به سرکنیم و از این مخمصه ی تلخ وپیچ درپیچ بدر رویم؟ برای دستگاه قضاییِ این سرزمینِ غُبار برسر، داستان حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان، داستان غمباری است. بزرگان ما این روزها نشسته اند و سربه هزارتوی کاسه ی چه کنم فروبرده اند و روزی هزار بار از خود می پرسند چگونه از این ورطه ی وحشت بدر روند؟ و چگونه ازپس این بختک شومی که راه گلوی آنان را فشرده است، برآیند؟ ما با شتاب ، توصیه ی فرد پریشان حالی چون شیخ احمد جنتی را عملی کردیم و آقایان موسوی و کروبی را با همسرانشان به حبس خانگی درانداختیم. بعدش چه؟ جنتی اما به ما نیاموخت سرانجام ماجرا بکجا خواهد انجامید. جنتی یک هواری کشید و ما سراسیمه با ریسمان همان هوار به چاهی فرو شدیم که بیرون آمدنش به سادگی ممکن نیست.


با این همه، داستان این حبس خانگی باید به یک سرانجام متوازنی منجر شود. یا رومیِ رومی یا زنگیِ زنگی. یا باید آنان را رها کنیم، یا در دادگاهی علنی به محاکمه ی آنان بپردازیم. نمی شود حبس خانگی آنان به درازا بیانجامد. چرا که تصمیم گیران ما نیک می دانند ریسمانِ این بی سرانجامی هرچه بیشتر کشیده شود، برمحبوبیت و مظلومیت حبس شدگان افزوده می گردد. چه در داخل، و چه در سطح جهان.


تصمیم گیران ما نیک می دانند رهاییِ این بزرگواران فتنه گر نیز، با غوغایی از رفت و آمدها و بحث ها و جدل ها همراه خواهد شد. نمی شود ما یکی را از حبس بدرببریم و به او بگوییم: مباد کسی به خانه ات بیاید. و مباد خودت نیزبه خانه ی کسی بروی یا با کسی همصحبت شوی!


نیز ازآنسوی، نظام اگر به دادگاهی کردنِ اینان اراده کند، جنجال تازه ای را باب کرده است. جنجالی که داغ و آتشین است و خون تازه ای به رگ معترضین و ناراضیان می دواند. دادگاهی کردنِ حبس شدگان، آرزوی حتمی مردمِ معترض از یک سوی و نقطه ی آسیب حاکمان ما از دگرسوی است. چرا که در هر خانه محفلی علیه نظام یا له او پا می گیرد و فضای تلخ مشاجرات انسانی و سیاسی به داخل خانه ها کشیده می شود. فراتر از خانه ها، جامعه، مجددا بهانه ای برای نفس کشیدن پیدا می کند. شعبده ای که بزعم ما از تک و تا افتاده بود، باز به جولان در می افتد و هوادار می طلبد.


به راستی ما با موسوی و کروبی چه کنیم؟ به جهانیان چه پاسخ دهیم؟ با حداقل بیست میلیون هوادار اینان چه؟ گرچه ماهمچنان می توانیم بر خیمه های جهلِ مردم بی نوای خویش، وبه ضرب فریب گستریِ رسانه های حکومتی مان، رنگ افشانی کنیم، اما با جهان فهم چه؟ جهان فهم می گوید: موسوی و کروبی یا مقصرند یا نه. اگر نیستند آزادشان کنید. واگر مقصرند به جرمشان رسیدگی کنید. آنهم نه در پستوهای دستگاه خفیفِ قضایی. که پیشِ چشمِ مردم جهان. همان کاری که دیگران دربلاد کفرمی کنند.


حبس خانگی موسوی و کروبی لقمه ی گلوگیری بود که درابتدا طعمی خوش داشت و راه تنفسی برای ما فراهم آورد. اما هرچه بر این حبسِ طنز گذشت، زهرناکیِ این لقمه، کاری تر و کاری تر شد.


رنجِ بزرگِ ما نه از آن روی است که نمی توانیم سروته این درماندگیِ ویرانگر را در یک دادگاه به هم آوریم. بل رنج ما به این است که هم موسوی و هم کروبی، از بسیاری از برمسند نشستگان ما پاک تر و شایسته تر ودرستکارتر و خدوم تر و مردمی تر بوده اند. هریک از این دو، برای برون رفت مردم از تنگنای حصاری که ما درچهار اطراف کشورمان بالا برده ایم به میانه ی میدان آمده بودند. خلاصه هم موسوی وهم کروبی، سخنانِ نافذ و بی برو برگشتی برای گفتن دارند که برملا شدن آنها دریک دادگاه بایسته و آشکار، خواب ما را برمی آشوبد.


دستگیری فردی چون “ریگی” اگر برای دستگاههای امنیتی و قضایی ما افتخاربحساب آید، حبس خانگی موسوی و کروبی وهمسرانشان، مطلقاَ از افتخار و فهم و درایت و کاردانیِ ما حکایت نمی کند. بل از آن روی که دیانت و انسانیت ما را درمواجهه با چهار انسانِ بلاتکلیف به چالش می کشد، برسرشکستگی ما و دستگاههای ذیربطِ ما نیز تداوم می بخشد. ما اگر به ابتدایی ترین خصلت های مسلمانی متصف بودیم، تکلیفِ خبط و خطای این چهارنفر را روشن می کردیم و درمحکمه ای آشکار، خسارت های احتمالی آنان را به رخ جهانِ فهم می کشیدیم و حقانیتِ احتمالیِ خود را برمی کشیدیم. حبس بلاتکلیف این چهارنفرو سخن گفتن های یک جانبه ی ما و تشکرهای تمام نشدنی ما از خودمان، هم برانسانیت و مسلمانیِ ما خط کشیده است وهم قدر و قیمت دستگاه عتیقه ی قضایی ما را به خاک انداخته است.


با نزدیک شدن زمان برگزاری انتخابات دراسفند ماه سال جاری، گرمای داستانِ این “چه کنم ها” فزونی می گیرد و مجدداً التهاب جامعه را برمی انگیزد. این که خلاصه با این چهار نفر چه باید کرد و اساساَ چه می توان کرد؟ تنها راه مشفقانه ای که به نظر من می رسد، اینها ست:


۱ – با توجه به حیثیتی که امروزه درجهان از ما به خاک افتاده، می دانم آزادی بدون قید وشرط آقایان موسوی وکروبی به سادگی درافق فهم ما جا نمی گیرد. چرا که پذیرش آن، با پرسش های متعددی مترادف خواهد بود. این که : “چرا گرفتید و چرا آزاد کردید؟ و از این حبس خانگی چه عایدتان شد؟ شما با حبس اینان، محبوبیت آنان را افزایش دادید و چهره خود را مخوف تر ساختید”. با این همه من می گویم اگر بنای برون رفت از این مخمصه را داریم، باید بدانیم خسارتِ آزادیِ حبس شدگان با هرتبعاتی که خواهد داشت، از تداومِ حبس آنان کمتر است. وهمین کم و بیشِ خسارت، می تواند عامل خوبی برای تصمیم گیریِ درستِ ما باشد. آزادی این چهار نفر، می تواند با طعمِ آزادیِ سایرِ زندانیان سیاسی بیامیزد و خسارت ها و خیزش های درکمین را به ورطه ی تعویق اندازد. اگر هنوزحسی از شرم در روانِ ما می جنبد، از خیزش ها و جنبش های مردمان منطقه عبرت بگیریم و برای فریب مردمِ خویش، به دیگر سوی اشاره نکنیم.


۲ - کاری با مردم ایران – چه در داخل و چه خارج برای شرکتِ هرچه بیشتر در انتخاباتِ آتیِ مجلس نداشته باشیم. مگربعد از انتخابات مجلس قرار است چه تغییراتی در ارکان کشور رخ بدهد که مردم برای شرکت در انتخابات سراز پای نشناسند؟ ما خود نیک ترازهمگان می دانیم : مردمی که باید رای بدهند، می دهند، و ما با احتسابِ همان رایِ مختصر نیز می توانیم به تداوم روند پیشینِ خود ادامه دهیم. خودمان بهتر از دیگران می دانیم : ما را با کم و بیش آرای مردم کاری نیست. صد نفرهم که به ما رای بدهند، ما با همان صد رای، بساط برقراریِ خود را برمی افرازیم.


۳ – اسلام هیچگاه به قدری که در این سی و سه سال از هواداران دروغینی چون ما آسیب دیده است، در طول تاریخ آسیب ندیده بود. پیشنهاد می کنم نرم نرم پای اسلام را از دم و دستگاه قضا و غیرِقضای خود بربچینیم. اگر که خواستار بقای مسلمانی در این مُلک هستیم. آخرچرا به صورت خود سیلی نزنیم و از خدا طلب بخشایش نکنیم؟ شاید با این قدم خیر، خدای خوب برای سرانجام ما تمهیدی به کار اندازد و کاسه های چه کنم را از پیش روی ما بردارد. سخن به پایانِ خود رسید. کجاست خردی که در جانِ ناقابلِ ما آتش اندازد و ما را از چنبرِ هوایِ چموشی که دچارش گشته ایم، برهاند؟

0 جنبش سبز و نظرات رنگ وا رنگ شما:

 
Cheap Web Hosting | Top Web Hosts | Great HTML Templates from easytemplates.com.