خبرخوان جنبش سبز

Grazr

تلویزیون رسا

Add to Google

۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

سعید لیلاز: شاهد طولانی‌ترین دوره رکود در تاریخ اقتصاد ایران هستیم

چکیده :آنطور که از قرائن و شواهد برمی‌آید، بخش مسکن تحرکات بسیار اولیه‌ای از خود نشان می‌دهد و بر همین اساس ممکن است که ما دچار رونق مختصری در بخش مسکن شویم، اما دیگر بخش‌های اقتصادی حتما راکد خواهند بود. رشد بسیار اندکی در صنعت رخ خواهد داد که در واقع کاهش رشد و یا رشد منفی ان را جبران می‌کند. بخش خدمات نیز اگر رشد منفی نداشته باشد، صفر خواهد بود و بخش نفت نیز به نظر می‌رسد که منفی باشد. بنابراین به نظر می‌رسد که این رکود اقتصادی که برای چهارمین سال متوالی گریبان اقتصاد ایران را گرفته است، تبدیل به طولانی‌ترین رکود اقتصادی در تاریخ ایران می‌شود....
سعید لیلاز، روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل اقتصادی، معتقد است که اقتصاد ایران در حال تجربه کردن طولانی‌ترین دوران رکود در تاریخ خود است. وی پیش‌بینی می‌کند که غیر از بخش مسکن و شاید صنعت که شاید رشد اندکی داشته باشد، بقیه بخش‌های اقتصاد ایران در سال آینده، رشد صفر و یا رشد منفی خواهند داشت.
بر اساس گزارش صندوق بین‌المللی پول، رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ به صفر درصد تنزل خواهد داشت. برخی احتمال می‌دهند آنچه در کشورهای خاورمیانه شاهد هستیم تاثیری بر روند اقتصاد ایران گذاشته است. اما سعید لیلاز بر این باور است که این تحولات نه تنها تاثیر منفی بلکه تاثیرهای مثبتی نیز بر اقتصاد ایران داشته است. گفت‌وگوی لیلاز با دیپلماسی ایرانی را بخوانید:
صندوق بین‌المللی پول اعلام کرده که رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ به صفر خواهد رسید؛ این رکود اقتصادی را با توجه به اینکه بانک مرکزی آن را منکر شده، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بانک مرکزی این پیش بینی را رد نکرده است، بلکه اذعان داشته است که این پیش بینی بدبینانه است. اگر آنچه که سه سال قبل اعلام شد درست بوده و بانک مرکزی تایید کرده است، احتمال آن وجود دارد که این ادعای صندوق بین‌المللی پول هم درست باشد. من هم رشد اقتصادی ایران را بین صفر تا یک پیش بینی کرده بودم. ممکن است بدبینانه بودن از نظر رییس بانک مرکزی این باشه که صندوق بین‌المللی پول اعلام نکرده که بین صفر و یک است و فقط اعلام کرده که صفر است.
آنطور که از قرائن و شواهد برمی‌آید این است بخش مسکن تحرکات بسیار اولیه‌ای از خود نشان می‌دهد و بر همین اساس ممکن است که ما دچار رونق مختصری در بخش مسکن شویم، اما دیگر بخش‌های اقتصادی حتما راکد خواهند بود. رشد بسیار اندکی در صنعت رخ خواهد داد که در واقع کاهش رشد و یا رشد منفی ان را جبران می‌کند. بخش خدمات نیز اگر رشد منفی نداشته باشد، صفر خواهد بود و بخش نفت نیز به نظر می‌رسد که منفی باشد.
بنابراین به نظر می‌رسد که این رکود اقتصادی که برای چهارمین سال متوالی گریبان اقتصاد ایران را گرفته است، تبدیل به طولانی‌ترین رکود اقتصادی در تاریخ ایران می‌شود. به عبارت دیگر در کنار رکود اقتصادی در سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۱ ما شاهد طولانی‌ترین رکود در اقتصاد ایران هستیم.
آیا این رکود اقتصادی ایران را می‌توان به تحولات منطقه مربوط دانست؟
این رکود اقتصادی را نمی‌توان مربوط به تحولات منطقه دانست به این دلیل که ارتباط و اتصال اقتصادی ایران به کشورهای منطقه بسیار اندک است. به معنای دیگر به جز عراق و افغانستان که دو وارد کننده اصلی از ایران هستند و همچنین امارات عربی متحده که به عنوان واسطه مالی و صادرات مجدد به ایران عمل می‌کند، ما با هیچ کشور دیگری در منطقه خاورمیانه تماس اقتصادی چشمگیری نداریم.
بنابراین با توجه به این امر که در این سه کشوری که نام برده شد، هیچ تحول خاصی رخ نداده، حوادث منطقه خاورمیانه هیچ تاثیر منفی بر اقتصاد ایران نداشته است. برعکس من بر این باورم که این حوادث از چند جنبه به سود ایران است.
اساسی‌ترین سود این تحولات برای ایران، افزایش قیمت نفت است، چرا که قیمت نفت بر اثر تحولات خاورمیانه به طور چشمگیری افزایش یافته است. البته عامل اصلی افزایش قیمت نفت در دنیا، رشد اقتصادی کشورهای غربی و چین و هند است. یعنی دلیل افزایش قیمت نفت در وهله اول رشد اقتصادی بالای جهان است و در وهله دوم تضعیف ارزش دلار در برابر یورو و سایر ارزهای معتبر جهان است. عامل دیگر افزایش قیمت نفت که عامل گذراتر و ناپایدارتری است، تحولات خاورمیانه است.
هر یک دلار افزایش در قیمت نفت ۸۰۰ میلیون دلار به درآمد نفتی ایران در طول یک سال اضافه می‌کند. به معنای دیگر اگر ما فرض کنیم تحولاتی که در لیبی و یا در عربستان و یا نگرانی که در کل منطقه با توجه به تحولات خاومیانه وجود دارد، تنها ۵ دلار به قیمت جهانی نفت خام که در حدود ۱۱۰ یا ۱۱۵ دلار است، اضافه کرده باشد معنی آن این است که اگر این نرخ‌ها تداوم پیدا کند، ایران حدود ۳٫۵ تا ۴ میلیارد دلار در طول یک سال درامد اضافی از محل صادرات نفت خام کسب خواهد کرد.
بنابراین من بر این باورم که تحولات منطقه نه تنها به ضرر ایران نیست، بلکه به سود ایران هم بوده است. علاوه بر این، تحولات خاورمیانه از یک جنبه دیگر نیز به نفع ایران است که آن جنبه اقتصادی نبوده و از نظر سیاسی بوده است. این تحولات موجب می‌شود که توجه جهان از مساله هسته‌ای ایران به تحولات منطقه معطوف شود و اولویت بودن ایران را در سطح بین‌المللی تضعیف می‌کند. به عبارت دیگر این امکان را به غرب نمی‌دهد که ایران را تبدیل به تضاد اصلی منطقه کنند و تدارکات فشارهای بعدی را از جمله تدارکات نظامی علیه ایران انجام دهند.
تحولات دموکراسی خواهی مردم در منطقه چه تاثیری بر اقتصاد خود این کشورها داشته است؟
به طور کلی می‌توان گفت که این تحولات اثرات منفی بر اقتصاد این کشورها داشته است. به عنوان مثال مصر که طی سال‌های اخیر رشد اقتصادی خوبی را تجربه کرده بود، شاهد یک دوره رکود اقتصادی خواهد بود. به نظر می‌رسد که با توجه به وابستگی اقتصاد مصر به توریسم، مصری‌ها نباید انتظار داشته باشند که رشد اقتصادی ۵ تا ۶ درصدی را که در طی سال‌های گذشته داشته‌اند، از سال ۲۰۱۱ به بعد داشته باشند. تا زمانی که جریان اصلی اوضاع اقتصادی و سیاسی ارامی در مصر برقرار شود نمی‌توان انتظار رونق اقتصادی سابق را در این کشور داشت. کشورهای دیگر هم به همین شکل است.
در تونس نیز همانند مصر این تحولات تاثیر منفی جدی داشته است. همینطور این تحولات اثرات منفی بر اقتصاد سوریه که رشد اقتصادی خوبی در این سالها داشته، گذاشته است.
لیبی تا حد زیادی دچار این رکود خواهد شد، با وجود اینکه غربی‌ها تلاش کرده‌اند تا زیرساخت‌های این کشور اسیب جدی نبیند، اما می‌توان گفت که صادرات نفت این کشور اسیب جدی دیده و رشد اقتصادی منفی خواهد داشت.
اگر چه با توجه به افزایش شدید قیمت نفت خام، ‌رشد اقتصادی عربستان، کویت و امارات عربی متحده نیز بهتر خواهد شد، اما در مجموع باید در حالت انتظار، بی‌ثباتی و عدم اطمینان از اوضاع اینده به این کشورها نگاه کرد که منجر به کاهش رشد اقتصادی هرکدام از این کشورها خواهد شد. با این وجود باید ذکر کرد که این مسئله در مورد همه کشورها یکسان عمل نخواهد کرد، در مورد برخی کشورها شدت بیشتر و برای برخی دیگر با شدت کمتری اتفاق خواهد افتاد.
همانطور که اشاره کردید این تحولات باعث افزایش قیمت نفت شده است، این افزایش را تا چه اندازه می‌توان وابسته به تحولات یا پایدار دانست؟ آیا تحولات لیبی یکی از تاثیرگذارترین تحولات بر این بازار بوده است؟
من معتقد نیستم که لیبی با عرضه تنها ۲ درصد نفت جهان و تامین ۰٫۷ درصد انرژی جهان، تلاطم جدی را در قیمت نفت ایجاد کرده باشد و یا آسیب جدی به آن بزند. بلکه معتقدم عوامل اصلی پایدارتر افزایش قیمت نفت، همان عواملی است که قبلا ذکر شد، که در وهله اول رشد اقتصادی بالای جهان که بین ۴ تا ۵ درصد برآورد می‌شود و این امر قابل مقایسه با ۴ تا ۵ درصد منفی سال ۲۰۰۹ است. یعنی در کمتر از دو سال اقتصاد جهانی نه تنها ۵ درصد رشد منفی نداشته بلکه ۵ درصد رشد اضافی هم داشته است.
عامل دوم افزایش قیمت نفت، تغییرات و نواسانات شدید قیمت ارزهای معتبر جهانی در قبال یکدیگر است. در طول همین سه هفته اخیر افزایش قیمت یورو در مقابل دلار امریکا بیش از ۱۰ درصد بوده است. اگر این افزایش را به قیمت نفت بیفزاییم می‌بینیم که حدود ۱۰ تا ۱۵ دلار این افزایش ناشی از افزایش قیمت یورو در طی سه هفته اخیر است.
بنابراین ۱۱ دلار از قیمت فعلی نفت باید کم کنیم، چرا که تضعیف قیمت دلاری خود را در برابر یورو جبران کرده است. هر مقداری که قیمت نفت افزایش پیدا کرده است مرتبط با رشد اقتصادی جهان است و به صورت بسیار جزیی وابسته به تحولات لیبی و احتمالا تحولات عربستان است.

0 جنبش سبز و نظرات رنگ وا رنگ شما:

 
Cheap Web Hosting | Top Web Hosts | Great HTML Templates from easytemplates.com.