خبرخوان جنبش سبز

Grazr

تلویزیون رسا

Add to Google

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

قدیانی: خواسته جنبش سبز مهار استبداد است

جرس: عضو شورای مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی، مطالبۀ مشخص جنبش سبز را "مهار استبداد و اجرای بی تنازل قانون اساسی" می داند و معتقد است یکی از علل شکل گیری جنبش سبز، نادیده انگاشتن بخش مهم قانون اساسی از سوی حاکمیت" است. وی یکی از ویژگی های بارز دولت را دروغگویی می داند و تاکید می کند در فرهنگ لغات آنها، "هرگونه اعتراضی ولو مسالمت جویانه و مدنی ترین نوع اعتراض، جهت احقاق حقوق مسلم مردم، مساوی اغتشاش است."

ابوالفضل قدیانی زندانی سیاسی رژیم گذشته و عضو شورای مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی که در جریان حوادث عاشورای سال گذشته نیز بازداشت و بعد از قریب به یک ماه آزاد شد، طی مصاحبه ای خاطرنشان کرد کسانی که در طی دوران زندان از او بازجویی می کردند، شاید کمتر از نصف سن و سال او را نداشته و او را متهم می کردند به اینکه از خط انقلاب منحرف شده است؛ درحالی که او جوانی و زندگی اش را برای انقلاب، امام و آرمان های مردم گذاشته و هنوز آثار شکنجه های زندان های زمان شاه جسم او را آزار می دهد.


قدیانی معتقد است در سال های اخیر بسیاری از اصول قانون اساسی که عموما مربوط به آزادی های سیاسی و اجتماعی است کاملا به محاق رفته و جنبش سبز ریشه در مطالبات معوقه مردم دارد، که با اعلام نتیجه انتخابات ٢٢خرداد ماه ۸۸، نقطه عطفی در اعتراضات مردم شکل گرفت و در واقع تقلب صورت گرفته در انتخابات باعث تشدید اعتراضات مردمی و شروع جنبشی شد که ما امروزه آن را به عنوان جنبش سبز می شناسیم.


عضو شورای مرکزی مجاهدین انقلاب معتقد است "مطمئنا مردم این ظلم ها را فراموش نخواهد کرد. این دستگیری های گسترده و پروژه تواب سازی تجربه ای است که پیش از این هم در رژیم های استبدادی نظیر رژیم استالین تجربه شده و البته تجربه ای شکست خورده است.


متن این مصاحبه که در یاور سبز منتشر شد، به شرح زیر است:


تعریف شما از جنبش سبز چیست و چه هویتی برای آن قائل هستید؟

جنبش سبز یک طیف وسیع را شامل می شودکه دور ویژگی بارز دارد. یکی ضد استبدادی بودن آن است و دیگری آگاهی به اینکه چه می خواهد و چه نمی خواهد. خواسته مشخص جنبش سبز برای مهار استبداد اجرای بی تنازل قانون اساسی است و نمی خواهد که از چهارچوب قانون اساسی عدول کند. جنبش سبز در واقع جنبشی است که بر حق حاکمیت ملی و حق حاکمیت تعیین سرنوشت مردم به دست مردم تاکید دارد و اصرار می کند که حقوق ملت و حق حاکمیت ملی مورد پذیرش حاکمان قرار بگیرد.


انقلاب اسلامی با شعار استقلال و آزادی به پیروزی رسید، می توان گفت استقلال کشور تا حدودی تامین شده است. اما آزادی هنوز معضل جامعه است. برای رسیدن به این آزادی در دوم خرداد 76 مردم به آقای خاتمی رای دادند و دولت اصلاحات شکل گرفت، اما بازهم آزادی محقق نشد و اکنون برای تحقق این آرمان جنبش سبز شکل گرفته است، چرا در دهه سوم انقلابی که به نام آزادی به پیروزی رسید اصلاحات نتوانست این مشکل راحل کند و چنین جنبشی شکل گرفته است؟


از یک منظر جنبش سبز ادامه جنبش اصلاحات است البته به دلیل تغییرات وسیع جامعه شناختی و همچنین تکنولوژیک، بسیار گسترده تر و عمیق تر از سابق حرکت می کند. اما در یک نگاه کلی می توان گفت یکی از علل شکل گیری جنبش سبز نادیده انگاشتن بخش مهمی از قانون اساسی از سوی حاکمیت بود. در سال های اخیر بسیاری از اصول قانون اساسی که عموما مربوط به آزادی های سیاسی و اجتماعی است کاملا به محاق رفته است. این خواست انباشت شده در انتخابات اخیر به خاطر نحوه ی برگزاری انتخابات فرصت بروز و ظهور پیدا کرد و سبب شد که مردم جدی تر از گذشته به دنبال حقوق استیفا نشده و آراء از دست رفته خود باشند.


به اعتقاد من جنبش سبز جنبشی است که همان مطالبات یا به بیان دیگر همان شعار های اصیل انقلاب چون "استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی" را دنبال می کند. البته استقلال کشور تا حدودی به دست آمده است اما متاسفانه آزادی و جمهوریت توسط اقتدار گرایان لگد کوب شده است. از این رو مردم در جنبش سبز به جد آزادی را طلب می کنند.


جنبش سبز پس از انتخابات بیست و دوم خرداد بوجود آمد، آیا این جنبش نتیجه اعتراضات فروخفته ، مطالبات بی پاسخ و سرکوب شده مردم بود و یا فقط مردم به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند؟

همان طور که در پاسخ به سوال قبلی شما گفتم، جنبش سبز ریشه در مطالبات معوقه مردم دارد اما با اعلام نتیجه ی انتخابات بیست و دوم خرداد ماه نقطه عطفی در اعتراضات مردم شکل گرفت. در واقع تقلب صورت گرفته در انتخابات باعث تشدید اعتراضات مردمی و شورع جنبشی شد که ما امروزه آن را به عنوان جنبش سبز می شناسیم. تبلور این اعتراض را در راه پیمایی پیش از سه میلیونی مردم تهران، در روز بیست و پنج خرداد شاهد بودیم. مطمئنا اگر نتیجه اتخابات درست و صادقانه به مردم اعلام می شد ما شاهد اعتراضات این چنینی نبودیم.


شاید گفته شود که اگر اصلاح طلبان نیز در بوجود آمد وضعیتی که امروز گرفتار آن هستیم مقصر باشند وعملکر نادرست آنان در دوره اصلاحات اتفاقات امروز را رقم زده است، نظر شما در این مورد چیست؟

اگرعملکرد اصلاح طلبان را بخواهیم در طول این سال ها باز و بررسی کنیم بحث بسیاری می طلبد که اکنون مجالش نیست اما می توان گفت که جریان اصلاحات آنچنان که باید از پشتوانه مردمی و ظرفیت های قانونی خود جهت استیفای حقوق مردم و حق حاکمیت ملی استفاده نکرد. و متاسفانه به دلیل برخی مصلحت اندیشی ها موفق نشد که بیشتر خواست ها و آرمان های مردم را محقق کند و در نتیجه در مقطعی یاس بر مردم چیره شد. باید متذکر شوم که این تنها دلیل عدم موفقیت کامل اصلاحات نبود ه است. همان طور که آقای خاتمی هم تاکید کرده اند اقتدارگرایان هر نه روز یک بار برای دولت اصلاحات بحران آفریدند و با تمام قوا سعی کردند که در راه جریان اصلاحات مانع ایجاد کنند. البته باید بر این نکته تاکید کنم که در دوران اصلاحات خدمات زیادی هم انجام گرفته است از جمله ارتقای آگاهی های مردم در زمینه های مختلف و فعال نمودن بخش هایی از قانون اساسی که به مشارکت به مردم مربوط است مانندتشکیل شوراهای شهر و روستا و ...


آیا معتقد هستید که در انتخابات تقلب صورت گرفته شده وایا در صورت اعتقاد به تقلب این یک برنامه از پیش تعیین شده بود یا خیر و دلایل و شواهد شما برای این امر چیست؟

من تردید ندارم که در انتخابات تقلب صورت گرفته است. مستندات و دلایل تخلف و تقلب در انتخابات به صورت مبسوط و مشروح بوسیله کمیته سیانت از آراء ستاد مهندس موسوی به مطبوعات و شورای نگهبان ارائه شده است. اما اگر بخواهم به طور خلاصه شاهد بسیار ملموس وروشن را بیان کنم به قرار زیر است: یکم؛ تهاجم گسترده به ستادها قبل از اتمام اخذ آراء و دستگیری اصلاح طلبان و بسیاری از اعضای ستادها. دوم اعلام عجولانه وخلاف عرف نتیجه ی انتخابات قبل از پایان شمارش آراء. سوم؛ عدم صدور کارت برای بخش مهمی از افراد معرفی شده برای نظارت بر انتخابات ، راه ندادن بخش قابل توجهی از نظار بر سر صندوق ها و اخراج بخشی از آنان در هنگام شمارش آراء. هنگام تجمیع آراء هم که اساسا نظار هیچ کدام از کاندیداهای رقیب اقای احمدی نژاد حضور نداشتند. اما به نظر من فارغ از شواهدبسیار گسترده برای تقلب، نحوه سلوک و نگاه جناح اقتدار گرا به قدرت سبب می شود که آنان "دولت ابد مدت" بطلبند. در واقع مشکل اصلی آن ها با جناح اصلاح طلب در همین موضوع است. آن جناح به مردم سالاری، آزادی و بخش های مهمی از قانون اساسی که بیانگر حقوق اساسی مردم است اعتقاد نداردند و آراء مردم را تا آنجا که موید ایشان باشد می پذیرد ، با این توضیحات مشخص است که آنان قدرت را به هر قیمتی می خواهند و به همین علت تن به آراء مردم در صورتی که مخالف خواست آنان باشد نمی دهند و نتیجه آراء را نمی پذیرند.


اگر آنان معتقد به تداول قدرت باشند این مشکلات ایجاد ایجاد نمی شد و چنین مشکلاتی هم درکشور بروز نمی کرد. به نظر من این انتخابات می توانست با توجه به گستردگی شرکت مردم باعث ارتقاء حیثیت نظام جمهوری اسلامی در نزد افکار عمومی جهانی شود. هرچند حرکت مدنی و مسالمت آمیز مردم ایران در تمام این ماه ها، حیثیت ما را ارتقاء داده است. اما از آنجاکه متاسفانه اقتدارگرایان به نتیجه ی واقعی انتخابات تن ندادند خسارت های بیشماری به حیثیت نظام وارد کردند.


در دهه سوم انقلاب شاهد دستگیری گسترده ای از فعالان سیاسی که خود در بوجود آمدن این انقلاب نقش اساسی داشتند بودیم همچنین عده زیادی از مردم و روزنامه نگاران نیز دستگیر شدند و مهم تر از همه خون های بیشماری ریخته شد ایا هیچ گاه گمان می کردید در نظام جمهوری اسلامی چنین حوادثی رخ دهد؟

البته همیشه احتمال برخورد جناح اقتدارگرا با منتقدین وجود داشته است و هنوز هم دارد ولی به هیچ وجه گمان نمی کردیم که به این شدت و وسعت یک روز پس از برگزاری انتخابات با نیروهای انقلاب ، روزنامه نگاران و مردم بر خورد شود. البته تمام حوادث پس از انتخابات برای من غیر قابل تصور بود که جناح اقتدار گرا دست به چنین انتحار سیاسی بزند و چنین نتیجه ای را اعلام کند. گستردگی مدنیت این اعتراض حقیقتا همه ی فعالین سیاسی را به حیرت فرو برد. بعد از این اعتراضات ما امیدوار بودیم که عقلای جناح راست موفق شوند که پاسخ منطقی و عقلایی به خواست مشروع مردم بدهند اما از آنجا که اقتدارگرایان قدرت را به هر قیمتی می خواهند نگاه دارند با برخوردهای غیر انسانی و خلاف شرع خود با معترضان کشور را به بحرانی عمیق فرو بردند.


اعدام در زندان ها، دستگیری فعلان سیاسی و تهدید هرو روزه احزاب، روزنامه ها و معترضین به برخوردهای شدید قضایی، تمامی این ها چه تاثیری بر جنبش و آینده آن خواهد گذاشت؟

مطمئنا مردم این ظلم ها را فراموش نخواهد کرد . همان طور که عدم اجابت خواسته های مشروع و به حق مردم در دوران اصلاحات باعث گسترده تر و عمیق تر شدن اعتراضات مردمی و شکل گیری جنبش سبز شده است ادامه چنین روندی از سوی جناح اقتدار گرا باعث وسعت بخشیدن به نارضایتی ها خواهد شد. در واقع برخوردها در نهایت تاثیر معکوس خواهد گذاشت و مطالبات را سنگین تر خواهد کرد. عقل سلیم حکم می کند برای جلو گیری از عمیق تر شدن بحران به مطالبات مشروع مردم پاسخ مثبت داد. اما متاسفانه چنین چیزی در جریان اقتدارگرا مشاهده نمی شود.


در 25 خرداد مردم در تظاهرات سکوت فقط اعلام کردند که "رای من کجاست" اما از جایی به بعد این شعار تغییر کرد ، جدا از درست بودن یا نبودن این شعار ها چرا جنبش در بعضی از مواقع حداقل در شعار دادن رادیکال شد ؟

خواست مردم در روزهای نخست اعتراضات این بود که " رأیمان کجاست؟" و برای این به خیابان آمدند که رأی خود را بازپس بگیرند. باید بگویم همان طور که قبلا هم گفته ام اگر صادقانه نتیجه رأی مردم اعلام می شد این بحران ایجاد نمی شد. مردم با شور و شوق زیاد به صروت گسترده در انتخابات شرکت کرده بودند و راه صحیح به دست آوردن حقوقشان را شرکت در انتخابات می دانستند. راه پیمایی بیست و پنج خرداد هم با آن عظمتش نشان دهنده همین بود که مردم مسالمت آمیز و متمدنانه به دنبال احقاق حقوقشان بودند رخدادی که باعث حیرت جهانیان نیز شد. اما با این مردم با خشونت بسیار شدید رفتار شد و طبیعی است که زمانی که مردم با خشونت رو به رو می شوند، پاسخشان در قالب افزایش مطالبات و تندتر شدن شعارها منعکس می شود. این حکومت بود که باید به مطالبات مشروع و قانونی مردم به موقع پاسخ می داد. به اعتقاد من مردم هنوز هم می خواهند قانونی و در چارجوب قانون اساسی حرکت کنند اما وقتی با سرکوب مواجه می شوند طبیعی است که عکس العمل نشان می دهند و شعارهایشان رادیکال تر شود.


در مواردی انتقاد شده است که آمدن مردم به خیابان ها اشتباه بود و نباید خون نداها و سهراب ها ریخته می شد، البته هیچ فراخوانی از سوی رهبران جنبش و اصلاح طلبان وجود نداشت، آیا فکر می کنید این انتقاد درست است؟

همان طور که خودتان هم گفتید فراخوانی در کار نبوده است. البته اقتدارگرایان دچار این توهم هستند که مردم را رهبران اصلاحات به خیابان کشانده اند در حالی که اگر کسی اتفاقات آن روزها را مرور کند به سادگی در می یابد که مردم ه طور خود جوش به خیابان ها آمدند. مردم ما انقدر آکاهی، فرهیختگی و شجاعت دارند که از حقوق مسلم خود دفاع کنند. در ضمن بر اساس اصل بیست و هفتم قانون اساسی هیچ کس نمی تواند به آن ها بگوید که چرا ه خیابان آمدید و اعتراض کردید. در واقع این عقل جمعی مردم و احساس مسوولیت مردم بود که آنان را به خیابان و برگزاری راهپیمایی های سکوت کشاند. اگر انتقاد و اعتراض به کسی وارد باشد به کسانی وارد است که این حق قانونی مردم را نادیده گرفتند و این اعتراض مسالمت آمیز و مدنی را اینچنین سرکوب کردند.


در سومین دهه از انقلابی که آزادی یکی از شعارهای اساسی آن بوده است و اکنون باید این آرمان در جامعه محقق شده باشد، بازهم می بینیم عده زیادی دستگیر می شوند، تحت فشار قرار می گیرند و به نوعی پروژه تواب سازی در زندان ها دنبال می شود، چرا باید این رفتارها صورت گیرد؟

اولا این نکته تاسف بر انگیز و البته در خور تامل است که چرا پس از گذشت سی سال از انقلاب هنوز یکی از اصلی ترین شعارهای آن که آزادی است محقق نشده است. این مساله باید در جای خود به طور مبسوط مورد واکاوی قرار بگیرد. درباره ی این دستگیری ها ی گسترده و پروژه تواب سازی نیز باید بگویم که این تجربه ای است که پیش از این هم در رژیم های استبدادی نظیر رژیم استالین تجربه شده است و البته تجربه ای شکست خورده است. در عصر فناوری اطلاعات هم که عقیم ماندن این قبیل پروژه ها اظهر من الشمس است. برای شخص من جالب است که با وجودی که این پروژه های نخ نما مورد اعتنای مردم قرار نمی گیرد، چرا جریان اقتدارگرا به این قبیل اعمال اصرار می ورزد . به نظر من به نظر می رسد که این قبیل اقدامات برای جلوگیری از ریزش بیشتر بدنه جریان اقتدار گرا صورت می گیرد. از طرف دیگر این نوع اعترافات نیز مبنی قانونی، شرعی و انسانی ندارد و کسی که در سلول انفرادی تحت فشار سخن می گوید اعترافاتش بی اعتباری است. مراج معظم تقلید و نسبت به این قبیل اعمال اعتراض کرده اند و تصریحی گفته اند که برای این اعترافات هیچ اعتبار شرعی و حقوقی قائل نیستند . نتیجه اینکه این روش جز آنکه به نظام و کشور لطمات جبران ناپذیری وارد کند نتیجه ای دیگر ندارد.


در خصوص رهبری جنبش، آیا شما فکر میکنید که اقایان موسوی، خاتمی و کروبی رهبری جنبش را برعهده دارند و یا جنبش به صورت خود جوش و به صورت تصمیم گیری در لایه های اجتماعی راه خود را ادامه می دهد؟

من معتقد هستم که این سه بزرگوار به نحوی رهبری جنبش را بر عهده دارند ولی آنچنان نیست که مانند جنبش ها و حرکات اعتراضی کلاسیک کسی دستور بدهد و باقی آن را انجام دهند. البته مردم آنان را به عنوان رهبر پذیفته اند اما خودشان این ادعا را ندارند و خودرا در کنار مردم می دانند. به نظر من مردم به صورت خود جوش عمل می کنند و تصمیم می گیرند و از طریق شبکه های اجتماعی ببه تصمیم می رسند اما در عین حال رهنمود های این سه نفر را نیز می پذیرند.


اقای احمدی نژاد و رحیم مشائی چند بار در مصاحبه ها و سخنرانی هایشان گفته اند که کسی به دلیل مخالفت با دولت در زندان نیست و این افراد اغتشاش گر هستند نظر شما چیست؟

بر همگان روشن است که پایه و اساس دستگیری ها انتقاد و اعتراضی است که به حکومت می شود و هیچ تردیدی در این موضوع نیست. این ادعا که در ایران به دلیل نقد حکومت کسی در زندان نیست یکی دیگر از دروغهای خنده دار این دولت است. متاسفانه یکی از ویژگی های بارز این دولت دروغگویی . البته این نکته هم قابل ذکر است که در فرهنگ لغات اقتدارگرایان هرگونه اعتراضی ولو مسالمت جویانه و مدنی ترین نوع اعتراض، جهت احقاق حقوق مسلم مردم، مساوی اغتشاش است.


امام وصیت کردند نگذارید انقلابمان به دست نا اهلان بی افتد آیا امروز چنین اتفاقی رخ داده است؟

متاسفانه باید بگویم که چنین اتفاقی رخ داده است و دلیل روشن آن لطمات و خسارات جبران ناپذیری است که در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی اقتصادی به کشور و نظام وارد شده است. کارنامه ی تاسف با این دولت در سال های اخیر هم شاهدی بر این مدعاست.

0 جنبش سبز و نظرات رنگ وا رنگ شما:

 
Cheap Web Hosting | Top Web Hosts | Great HTML Templates from easytemplates.com.